بسم الله الرحمن الرحیم
ان الصلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین!
پایان شب خواستگاری رسمی حضرت میم نقطه از شهردار شهر ماه!
اینجا می نویسم که یادگار بماند برای بعد ها!
این را هم از جلال الدین بلخی،که چند وقت پیش جایی میان همین بلاگستان خوانده بودم و گذاشته بودمش انگار برای لحظه ای که باز زمزمه اش کنم...و امشب وقتش شد!
باور م نمی شود !
ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
باده غمگینان خورند و ما ز می خوشدلتریم
رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش
من نیام موقوف نفخ صور همچون مردگان
هر زمانم عشق جانی میدهد زافسون خویش
پ.ن:ثبت شود در تاریخ:۱۳تیر ماه هزار و سیصد و هشتاد و هفت مقارن با شب میلاد حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)-شب جمعه.
نقطه.
از امروز دیگر می آیم سرخط می نویسم!
سلام وبلاگتون خیلی خوبه...
اگه تونستین بمنم سر بزنین ممنون
راستی حتما نظرتونو بگین ها
سلام
من همیشه دعا میکردم که بهم برسید
مبارک باشه
سلام!
ممنون...شما؟
سلام
عجیب نیست؟
این روزها همه ازمن می گریزند
توکجایی؟
توهم گریخته ای؟؟
دلم برایتان تنگ شده
پس کجاست شور مهرتان؟؟؟
صدای شکستن قلبم را می شنوید؟؟؟
تبریک
به خاطر حضرت ماه