-
مجله اینتر نتی حرف ما
جمعه 2 مردادماه سال 1388 10:27
مجله ی اینترنتی “ حرف ما ” بزودی آغاز بکار خواهد کرد.اینجا جایی برای همه ی ماست،پس اگر دستی به قلم دارید و حرفی برای گفتن ،بسم الله….مطمئن باشید “حرف ما” بی صبرانه منتظر نوشته های خوب شما در زمینه های فعالیتش خواهد بود. موضوعات فعالیت مااینهاهستند:«فرهنگ،جامعه،دین،سیاست و بخش تصویر».البته به همین چند موضوع قانع نمی...
-
پایان
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 14:52
بسم الله کار هفت چشمه هم تمام شد! یا بهتر بگویم ماموریتش به پایان رسید...آن هم به بهترین وجهش! من اینجا خواهم نوشت...همراه شریکم! http://solouk.mihanblog.ir
-
....
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 15:21
دنبال عفو گرفتن میرم، البته اگه راه بده! . . سه روز سه روز قراره برم خونه ی همسایه و برگردم!دعا کنید دست پر برگردم! این سه روز برام خیلی مهمه! خیلی! اللهم الرزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صدق النیه! یا علی مددی!
-
روز شروع!
شنبه 15 تیرماه سال 1387 23:36
به نام خدا دفتر خاطراتش بود، داد دستم...گفت شما بنویسید! نوشتم : امروز روز اول ما شدن بود! امروز روز ُنقطه سرخط بود! اما اگر می خواستم مثل اخبار بیست و یک برای آینده ام اطلاع رسانی از یک واقعه ی تاریخی کرده باشم باید می نوشتم: امروز 15/4/1387 میم نقطه و شهردار شهر ماه رسما به عقد هم در آمدند... تا چه پیش آید! ان الله...
-
نقطه سر خط!
جمعه 14 تیرماه سال 1387 00:20
بسم الله الرحمن الرحیم ان الصلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین! پایان شب خواستگاری رسمی حضرت میم نقطه از شهردار شهر ماه! اینجا می نویسم که یادگار بماند برای بعد ها! این را هم از جلال الدین بلخی،که چند وقت پیش جایی میان همین بلاگستان خوانده بودم و گذاشته بودمش انگار برای لحظه ای که باز زمزمه اش کنم...و امشب...
-
قتل های زنجیره ای ، یا کودتای خزنده علیه انقلاب اسلامی ؟
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 19:12
قتل های زنجیره ای ، یا کودتای خزنده علیه انقلاب اسلامی ؟ در پی انتشار متن سخنرانی روح الله حسینیان پیرامون قتلهای زنجیره ای و نقش مشاوران و معاونان رییس جمهوری وقت (خاتمی) در آن ، این موضوع بار دیگر بر سر زبانها افتاده است . اکنون و پس از گذشت ۸ سال از آن اتفاق ، با نگاهی از بالا و همه جانبه به خوبی می توان رد پای...
-
سپاه محمد(ص)
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 00:27
سلام حاجی!داشتم عکسهایتان را نگاه می کردم بک هو-یک آن- یک لحظه- دلم برای قدس تنگ شد ...برای نماز خواندن در قدس و برای مرزهای اسلامیمان!و برای پرچم لا اله الا الله! ... خوب به قولتان عملکردید ها!!! قرار بود برویم قدس!قرار بود ببرینمان قدس و نماز بخوانیم به امامت امام!اما حالا نبرد به خانه رسیده! سکولار ها عین ملخ به...
-
هیس!حرف نباشه!
جمعه 7 تیرماه سال 1387 04:03
سکوت مرض خیلی بدیست! ..... آنقدر که گاهی این مرض همه ی عالم را دربرمیگیرد و کسی هم پیدا نمی شود کاری بکند!! همه مان خفه + خان!گرفته ایم! این حوالی کسی هنوز یادش مانده چطور فریاد می زنند؟! یادش بخیر قدیم ها یکی بود آخر مراسم ها.... -نعره ی حیدری! -یا علی!
-
خالی
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 00:14
خالی شده ام انگار؟!حرفی برای گفتنم نمانده...!ودغدغه ای که برایش بنویسم!وآدمهایی که نگرانشان باشم! حالا دیگر من مانده ام و یک نفری که زندگیم را با او قسمت کنم ... و بندگیش را با من قسمت کند...به همین زودی ها(ان شا الله) خالی شده ام...مثل بادکنک سبز رنگ امیر محمد! چیزی بلد نیستم جز....جز همان چیزی که فکر می کردم بلد...
-
آقای میم نقطه
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1387 16:10
این جمله را طور دیگری نوشته بودند توی یکی از وبلاگها... مدتها پیش خوانده بودمش....حالا میخواهم مطابق طبعم بنویسمش...نمی دانم از کجاست؟ ترانه است یا چه میدانم گوشه ای از یک رمان.... هر چه هست ..همینی هست که هست! گواراست مثل شربت آلبالوی ساخت مادرم ! آیینه هستی!...بیفتی از دستم......هزار تکه می شوم!
-
نواب من
دوشنبه 13 خردادماه سال 1387 18:39
الگوی خیاطی ! می خواهم روحم را اینقدری بدوزم ! این جمله ی بالا امروز من را گرفت... هرچند که خودش خیلی قبلترها گیرم انداخته بود....توی چهره اش نمی دانم چه نوری قایم کرده که مدام خیره میشوم به چشمهایش! پ.ن:یا فاطمه ی زهرا مددی!
-
یک دانه انار
دوشنبه 6 خردادماه سال 1387 17:04
من انار دوست دارم،من انار را خیلی دوست دارم آن مرد انار نداشت آن بانو برای اولین بار انار خواست آن بانو برای اخرین بار انار خواست آن مرد پول نداشت انار بخرد! آن مرد انار را به ازای چیز دیگری خرید گران هم خرید!گرانتر از برنج کیلویی ۳۰۰۰۰ریال ما آن مرد با انار دارد به خانه بر می گردد ... چند لحظه بعد آن مرد دیگر انار...
-
عمو کریم
جمعه 3 خردادماه سال 1387 15:13
پیام کوتاهی از عمو کریم! جمعه ما بی تو حقارت می کشیم********جمعه ما از خود خجالت می کشیم! زیارت آل یاسین ساعت هفت غروب جمعه فرستنده : عمو کریم 0989183000000 مرکز پیام:09891100510 ارسال شد: 3 خرداد-1387 11:45:31
-
فاطمیه
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 15:48
*... ** چند وقت پیش کتابی تحت عنوان "فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)" نوشته ی محمد دشتی را خریدم-در دور و زمانه ای که دو فرع مهم مذهبمان یعنی تولی و تبری را به اسمهای گوناگون دارند لگد مال می کنند چشیدن از چشمه سار زلال سیره و سخنان سیده ی نسائ عالم شرابی هوش آور !و بیدار کننده است! که هم به درد پای لنگ عقل می خوردو هم...
-
اذن دخول فاطمیه
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 23:41
اللَّهُمَّ إِنِّی وَقَفْتُ عَلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ أَنْ یَدْخُلُوا إِلا بِإِذْنِهِ فَقُلْتَ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صَاحِبِ هَذَا...
-
لیلای شیرین!
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 10:55
دیروز دوستم گفت: کاش لیلی و مجنون زنده بودند! آنها حرف من را می فهمند! گفتم: یعنی عشق اینقدر....(خواستم بگویم سخت است؟) نگذاشت حرفم را تمام کنم گفت: عشق اینقدر شیرین است! و من فرهادم گویا!؟؟ وگفت : اسمش لیلا ست!و..... لیلی چه اسم زیباییست سلام الله علی العشق!
-
همکلاسی!
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 20:02
ایمان نداشت !این را همه میدانستند ـ هرچند بابایش نام ایمان را گذاشته بود رویش! ، خودش هم همیشه میگفت به هیچ چیز اعتقاد ندارد.بک موبایلش هم عکس یک ... را گذاشته بود،هرچی هم گیر بهش میدادم که زشت است این چیزها ربطی به اعتقاد ندارد...قبول نمی کرد،تا داخل کلاس هم میشد اگر استاد نبود هرچه آهنگ چرت توی موبایلش بود پخش...
-
دود عود
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 00:00
سلام الله علی العشق ای یوسف خـوش نام ما خوش می روی بر بام ما ای در شکــسته جام ما ای بــــــر دریـــده دام ما * * * ای نـــور ما، ای سـور ما ای دولــــــت منصـــور ما جوشی بنه در شــور ما تا می شـــود انگـــور ما * * * ای دلبـــر و مقصـــود ما ای قبلــه و معبـــــود ما *آتش زدی در عــــــود ما نظاره کـــــــن در دود...
-
در این زمانه....
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 20:02
این شعر مرحوم امین پور چقدر می چسبد این لحظات- یادش بخیر علی توی همین وبلاگستان وقتی یکی از اشعار آقای امین پور را نوشتم با چه ذوقی کامنت زد که او را توی نمایشگاه کتاب دیده!و چند روز پیش که آن کامنتش را دوباره می خواندم چه حسرتی .... خدایش رحمت کند جناب قیصر امین پور را... در این زمانه در این زمانه هیچکس خودش نیست...
-
این مدعیان در طلبش بی خبرانند!
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 17:07
شیعیان ما، به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند.... نیز حاج محمد علی فشندی فرمود: « در مسجد جمکران قم اعمال را بجا آورده و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند طرف مسجد بروند. گفتم: « این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده تشنه است ». ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد؛ پس از آنکه ظرف آب را...
-
موجی نامه ی شیخ النقطه!
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 22:58
اینجا وبلاگ "من" است! عشقم کشیده با خدای خودم حرف بزنم..... اصلا" عشقم کشیده که ریا کنم!ولی بیچاره تو چه میدانی "عشق" چیست؟ مزه اش را نچشیده ای!چای و قند و نسکافه که نیست....عشق است....عین قهوه تلخش هم شیرین است! زیادی از 7-8 سال نگذشته که آرزو نه ،یقین این را داشتم که می روم.... رو ی پاهایش! با خون!سرخ....من حرف این...
-
All for u
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 12:43
تازگی از طریق نت یه وبلاگ فارسی مربوط به هوادارهای یه گروه موسیقی اسلامی که البته به گمونم مال آمریکا و اونطرفا باشه پیدا کردم....یه دونه از ویدئو کلیپهاشونم دانلود کردم. هرچند که بعضی اداهای آدماش و خوندشون و لهجه ی انگلیسیشون آدم رو قلقلک میده! اما بشدت معنوی و تاثیر گذاره . من که خیلی خوشم اومد، یعنی به درد ماها هم...
-
تسلیت
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 16:39
قم کوفه نبود تا که در آن دشنام دهد کسی به مهمان! سلام بر تو ای زینب امام رضا! :-((((
-
یک روز نوشت معمولی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 17:47
با لطف و بزرگواری یکی از دوستان وبلاگی توانستم دوتا از کتابهای رضا امیرخانی را تهیه کنم...این که دوستان گفته اند (کتاب باید هلو باشد!) پر بیراه نیست. کتابهای این نویسنده ی لامصب(لامذهب) و باحال آنقدر شیرین هستند که آدم را از کار و زندگی می اندازد.این دومین کتابش است که یکروزه خواندنش تمام می شود. صبح با صدای زنگ در...
-
نخندید نخندید به این حال نخندید
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 13:07
اگر با دیگرانش بود میلی ... . . خوب چرا؟ واقعا چرا؟! این همه نشانه چیه؟.... چرا یکی هی داره منو هول میده! چرا وقتی مایوس میشم امیدوارم میکنه؟ چرا پشتم رو خالی نمی کنن که بخورم زمین؟ چرا.......؟ حمدالایعادل له حمدا.... نخندید نخندید به این حال نخندید
-
قربون دلت برم...
شنبه 24 فروردینماه سال 1387 23:49
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش....آیا؟!
-
یادگار ماندگار
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 20:12
بهجت عارفان و مصباح دوستان مصباح دوستان و نور چشم من! عالِم با عمل- که البته از تیر تهمت و دروغ و کینه ی جاهلان بی نصیب نیست!آدمی که من توی کف علم و دانش این مرد گیر کردم! وقتی دیدمش و ازش سوال پرسیدم بهش گفتم حاج آقا!!اما الان وقتی بین دوستام ذکر خیرش رو می کنم با این عنوان ازش یاد می کنم؛ استاد مصباح؛ این هم یه عکس...
-
نامه ای به حضرت مسیح(ع)
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 18:28
جناب عیسی سلام بر شما روزی که متولد شدید و روزی که عروج یافتید و روزی که دوباره بازخواهید گشت! خوب لابد می پرسید چرا به من نامه نوشته ای؟!و شاید از نام و نشانم بپرسید؟ هدفم از نگارش این نامه نه آشنایی دادن است ونه مدح وستایش! از همین حوالی می گذشتیم که دوستی تعارف فرمود وما به خدمتتان با پای قلم شرفیاب شدیم،دوستمان دم...
-
سوغات جنوب رفتن هیئت
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1387 12:47
سلام، امسال هیئت جنوب رفت کاملا" هم ناگهانی ، بعضی میفرمودند که اثر نوشته ی( هفت سین عشق ما )بوده است. اما همه میدانند دلیل اصلی شهدا بودند! هیئت امسال هم جنوب رفت اما... اما...خیلی تلاش کردیم که مطلبی در خور در مورد اردوی جنوب تهیه کنیم،ولی باور بفرمائید هیچ چیزی گویاتر از این ابیات سعدی نیافتیم،حتی خاطراتمان را!...
-
!
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1387 14:01
... آمده اند شماها را بین این صحرا پیدا کنندو با شما هم صحبت شوند... ....اما خودشان....خودشان گم می شوند!! منِ من کجاست؟! من خودش را گم کرده!؟ نمی دانم چرا سفر جنوب آدم را اینطوری می کند؟حالا هم هرکاری می کنم نمی توانم مطلبی ،خاطره ای چیزی بنویسم! یا علی مددی!