-
هفت تا سین تو ....هفت تا الف من!
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 10:34
به نام خدا! همین اول بسم الله بگویم! هفت سین این متن با سین شروع نمی شود!با الف شروع می شود...الفِ الله! هفت تا سین یا هفت تا الف ،چه فرقی می کند؟! تو بخوان: هفت تا عشق! ... امسال هیئت جنوب نمی رود... آن هم بعد از 9 سال! این بزرگترین دغدغه ی چند روز قبل من بود، یکسال سماق بمکی به امید اینکه نوروزی بشود و تو روزت را...
-
این روز ها تکراری شده ام.....
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 07:03
اتوبوس شب که اسم این متن اتوبوسی است. خاطرات یکی از شب های اردوی جنوبمان است. این بلاگر هایی که از جنوب آمده اند دلمان را کباب (مثالهای مان هم شده شکم!؟درست مثل وجودمان)کردند!من هم فقط توانستم به یاد آن شب این متن را دوباره مرور کنم. ولی امسال هیئت جنوب نمی رود.... مانده ایم کنج این مکان تنگ.... زمان تنگ.....و این روح...
-
هنوز هم یه تیکه نون؟
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1386 16:30
ایستاده بود کنار ماشین و داد میزد: بهشت… بهشت… بهشت دونفر خانمی خوش تیپ کنار خیابان ایستاد مرد گفت: خانم بهشت میری؟ زن عینک دودیش رو درست کرد و جواب داد: آی به من میخوره بهشت برم؟! بهشت مال جنوب شهریاس الان یه جای دیگه مد مرد گفت: پس کجا؟ جواب داد: میخوام برم جهنم… مسافر جهنم سوار میکنی؟ مرد: بیاید سر راه شمارم...
-
ابر سر به هوا...
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 13:33
بعدالتحریر: جناب خستگی ناپذیر تا وقتی شما هویت خویش را فاش نفرمایید از هرگونه همکاری و مساعدت با سرکار عالی معذورم!پای حاج آقای مذکور را نیز به ماجرا وا نفرمایید....چون (بعد از فاش شدن هویتت بهت می گم) میدانید این ابر سر به هوا گاهی اشتباه می کند....گاهی تند و گاهی کند می رود. یکی که داشت با من حرف میزد۵۲:۱۴ ثانیه حرف...
-
آقا پلیس بیداره!
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 11:44
نگذار چراغ چشمک زن باشیم! که لحظه ای باشیم و باز.... نباشیم! اینطور گاه ،هستیم و گاه نیستیم ... عبس می شویم!!!! من دوست دارم چراغ قرمز باشم! دوست دارم تا روز قیامت گناه را پشت در قلبم معطل کنم. تا خودش نا امید بشود و راهش را کج کند و از لاین دیگر برگردد به همانجایی که از آن امده! .... من دوست دارم چراغ زرد...
-
تشکر
پنجشنبه 2 اسفندماه سال 1386 13:21
سلام اگر چه بخاطر بعضی مسائل نتونستم زود تر خدمت برسم اما از همه ی دوستان عزیزی که کتابلاگها رو لینک کردن ممنونم، امید وارم اثر داشته باشه و کار مفیدی از آب در بیاد * * * والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.... وان الله لمع المحسنین یا علی مددی!
-
یک من...یک تو...
پنجشنبه 25 بهمنماه سال 1386 00:01
وقتی صاحبت را گم کرده باشی! آقا ما دلمان خیلی کوچک است...کوچکتر از همین فندقهایی که با دندان میشکنیم و شکر زبانیش را هم با خوردنشان بالا می اندازیم تا نفس معیوبمان را راضی کنیم که بله! ما هم خیلی شکر گزاریم! آقا ما دلمان خیلی کوچک است! انقدر که با یک حبه قند محلول قلبمان به حد اشباع میرسد! دلمان تنگ است! مثل شلوار های...
-
۲۹ امین سالگرد
یکشنبه 21 بهمنماه سال 1386 12:53
هر دو محمود ارجمندی....اما این کجا و آن کجا! ممنون از صادق چناری عزیز ،بابت این عکس پی نوشت: تنم میلرزه به این قبر نگاه می کنم!!!!
-
د.د یا بن الحسن
جمعه 19 بهمنماه سال 1386 11:26
شکوائیه آقا! من شکایت دارم… عصبانیم!پریشانم!مدیریت امور زندگیم از دستم در رفته! یک خواسته مگر چقدر مهم بود که شش ماه است ما را سر میدوانید! ببخشید…مدام دارم حرفهایم را سانسور می کنتم تا بی ادبی به شما نباشد! ولی بخدا دیگر به اینجایم رسیده!ببین ما چکار می کنیم و آخر دست چه حرفهایی پشت سرمان درست می کنند! ببین چطور شده...
-
من و این نقطه ها.....
یکشنبه 14 بهمنماه سال 1386 20:00
عاشقان را سر شوریده به ژیکر عجب است دادن سر نه عجب! داشتن سر عجب است!؟
-
حق داشتی حافظ!
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 18:18
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ که وعده را تو نمودی و او بجای آورد! این بیت از افاضات جناب حافظ جنت مکان است خطاب به پدر رانده شده ی من ،جناب آدم! خوب حرف حق را باید زد... انگور بود یا سیب یا گندم....؟؟...نمیدانم...پدرم ادم نیز هیچ وقت دوست نداشت خاطره ی آن روز را تعریف کند! فقط قرار بود پدرم از ان نخورد... "ولا تقربا...